داستان عاشقانه

داستان و سرگرمی

داستان عاشقانه

داستان و سرگرمی

دلم می خواهد بهت بگم

دلم می خواهد بهت بگم ، این رسم عاشقی نبود

هق هق آخر صدات ، برای قلب من نبود

دلم می خواد بهت بگم ، این روزا بی قرارتم

حتی اگه می بینی تو ، اینجوری سرد و ساکتم

دلم می خواد بهت بگم ، چرا صدام نمی کنی

مثل گذشته های دور حتی نگام نمی کنی

دلم می خواد بهت بگم نبض نفسهای منی

حتی اگه نبینمت ، همیشه رویای منی

دلم می خواد بهت بگم ، از این زمونه خسته ام

درای قلبمو واسه همه ، به جز تو بسته ام

دلم می خواد بهت بگم ؛ دیگه ترانه ندارم

اگه تو از پیشم بری بدون تو کم می یارم

دلم می خواد بهت بگم نرو ، ترو خدا بمون

این همه بی قراری رو از توی چشم بخون

دلم می خواد بهت بگم ، آره واسه چشات کمم

خودت که بهتر می دونی ، شریک درد و ماتمم

دلم می خواد بهت بگم کنار لحظه هام بمون

این همه اشک و حسرت رو ، از روی دلتنگی بدون

دلم می خواد بهت بگم ، اگه تو تنهام بذاری

باید برای قبر من گلای مریم بیاری  ادامه مطلب ...