داستان عاشقانه

داستان و سرگرمی

داستان عاشقانه

داستان و سرگرمی

خبر به دورترین نقطه ی دنیا برسد

خبر به دورترین نقطه ی دنیا برسد     نخواست او به من خسته بی گمان برسد


شکنجه بیش تر از این که پیش چشم خودت     کسی که سهم تو باشد به دیگران برسد


چه می کنی اگر اورا که میخواستی یک عمر   به راحتی کسی از راهی ناگهان برسد؟


رهاکنی برود از دست جدا باشد          به آنکه دوست ترش داشته به آن برسد


رها کنی بروند و دوتا کبوتر شوند       خبر به دورترین نقطه ی جهان برسد


گلایه ای نکنی بغض خویش را بخوری   که هق هق تو مبادا به گوششان رسد


خداکند که نه... نفرین نمی کنم            مبادا به او که عاشق او بودم زیان برسد


خدا کند فقط این عشق از سرم برود       خداکند فقط زود آن زمان برسد  

 
ادامه مطلب ...