داستان عاشقانه

داستان و سرگرمی

داستان عاشقانه

داستان و سرگرمی

رفاقت

دوتارفیق بودن همیشه باهم می رفتن شراب می خوردن

 

یکیشون میمیره چندوقط بعداون یکی میره میخونه به ساقی می گه

 

دوپیک بریزساقی میگه چرادوتا؟میگه یکی واسه خودم یکی برای رفیقم

 

یک سال بعددوباره میره میخونه میگه ی پیک بریزساقی میگه

 

رفیقتوفراموش کردی؟

 

میگه نه خودم توبه کردم اینومیخورم به یادرفیقم

 

سلامتی تمام روفقا  دوتا رفیق بودن همیشه باهم می رفتن شراب می خوردن

 

یکیشون میمیره چند وقط بعداون یکی میره میخونه به ساقی می گه
 

دو پیک بریز ساقی میگه چرا دوتا ؟ میگه یکی واسه خودم یکی برای رفیقم
 

یک سال بعد دوباره میره میخونه میگه ی پیک بریز ساقی میگه
 

رفیقتو فراموش کردی؟


میگه نه خودم توبه کردم اینو میخورم به یاد رفیقم
 

سلامتی تمام روفقا

 

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.